karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

موهای فر بلند ..

سلام,جگر گوشه ام موهاش حسابی بلند شده بود و به صورت فر درشت خیلی خوشگل بود که البته به طور فجیعی به جای دختر خانمها اشتباه خوانده میشد یه روز بابای نازنین که رفته بود دنبال یه کار دیگه با ماشین مو برگشت !!! و ادعا کرد که میخواد جگر گوشه ام رو سبکترش کنه البته منم راضی بودم کلی با جنگ و دعوا و گریه جگر گوشه ام رو به شکل !!!!!!! خیلی عجیب غریب موهاش و کوتاه کردیم و البته مجبور بودیم احساس رضایت کنیم خلاصه فرداییش بابایی گفت میخواد موهای جگر گوشه ام رو مرتب کنه که دور تا دور موهاش و از ته ماشین کرد !!!!! روز سوم تصمیمش جدی شد که دیگه کار وتموم کنه و مرتبه مرتبه مرتبش کنه خلاصه !!!آخر سر دست جگر گوشه ام رو گرفتم و بردمش آرایشگاه مردونه سر کوچه و...
13 خرداد 1391

پیاده روی های جگر گوشه ام و من ... هههههه ه ه ه ههه...

وقتی در خونه باز میشه به هر دلیلی جگر گوشه ام پا برهنه کنار آسانسور منتظره و ما رو صدا میزنه .. البته بیشتر مواقع چون صداش اکو میشه سرو صدا میکنه یا اگه دلش هوای بیرون رفتن کنه یا حدس بزنه که صحبت بیرون رفتن شده فورا میره کفشهاش و میاره البته کفش کوچیکهاش و میاره و کفش نو هاش و بعدا میاره خلاصه در ساختمان که باز میشه جگر گوشه ام میدوئه ها مگه میتونی حریفش بشی میشه یه نی نی سرکش که نه دستش و بهت میده نه دستت و میگیره نه مسیری که ما پیشنهاد میدیمو میره تازه سوار ماشینمون هم نمیشه همش میخواد ولش کنیم و کاری به کارش نداشته باشیم نمیفهمم و این مورد و نمیتونم درک کنم اصلا حرف گوش نمیده اگه خاله ارم بود میدونست چرا ... خلاصه با هزار مصیبت میرسیم پا...
23 فروردين 1391

بزرگ شده ..

بله ١ دو سه ٤ پنج شیش هفت هشت ٩ ده  بله اینهایی که به حروف نوشتم و جگر گوشه ام میشماره تازه بعدشم دست میزنه و میگه آفرین منکه هلاک میشم وقتی احساس میکنم داره بزرگ میشه و زحماتم به ثمر میشینه خدایا شکرت
15 فروردين 1391

سال نو

سلام  سال نو رو به همگی تبریگ می گم خصوصا جگر گوشه ام و بابایی ،امیدوارم سال خوبی رو آغاز کرده باشیم سالی متفاوت پر برکت البته این آرزو رو واسه همه مردم دنیا کسانی که تلاش میکنند رو دارم ما امسال کلی برنامه داریم که قرار ه کمی جددی زندگی رو دنبال کنیم ..بگذریم ... تعطیلات خوش گذشت به جگر گوشه ام کلی عیدی جمع کرد  بازی کرد از دیدو باز دید و مهمونی خوشش میاد به باباش رفته، من ... هوا هم بد نبود ولی یه سرما خوردگی عمیق  سراغ جگر گوشه ام و من اومد هنوز هم سرفه میکنم اوهو اهو ...  
14 فروردين 1391

هوا عالییییییه واسه...

سلام , دیروز هوا خیلی گرم بود, پرستار جگر گوشه ام تا رسید خونه گفت جگر گوشه ام رو ببره پیاده روی ,منم خوشحال شدم و کمی نگران ,سریع لباس هاشو پوشوندیم و رفتیم, اونها رفتند و من نشستم تو ماشین ببینم چطور میرن,چون جگر گوشه ام با من که میریم گردش پیاده روی منو تا اینجام میرسونه همش میره وسط خیابون وقتی هم نمی زارم جیغ و داد و فریاد و گریه ... دیدم نه با پرستارش اینطوری نیست خلاصه برده بود  تو پارک و ... امروزم هوا خیلی گرمه میخوام خودم ببرم بیرون واسم دعا کنید ... ...
11 اسفند 1390

شاخ در آوردن بابایی و من

خانم کفشدوزک بچه هاش و جمع کرد و شمردشون ١ ٢ ٣ ٤ ٥ شیش  هف ٨ ٩ ده ... اینهایی که به حروف نوشتم و جگر گوشه ام می گفت من صبر می کردم پشت سر من میشمرد بابایی و من ٢ ٣ تا شاخ رو سرمون سبز شده بود جگر گوشه ام رو تشویق می کردیم و جگر گوشه ام هی خودش دست میزد و یاد اوری می کرد که بازم تشویقش کنیم ولی خداییش شاهکار کرد تازه انگشتای دستشم میبنده و باز میکنه با من میشماره ماشاا.. تشویق کردن و دست زدن واسش و خیلی دوست داره یکی یکی نگاه میکنه ببینه کی واسش دست میزنه و کی دست نمی زنه
23 بهمن 1390