karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

بهتری..

خدا رو شکر که حالت خوبه خوبه ماشا.. اونقدر انرژیت زیاده که از پست بر نمیام همش رات می برم آب بازی می کنی توپ لگد می زنی تلوزیون می بینی میوه می خوری دوباره رات می برم همش دوست داری راه بری مخصوصا عصرها سر حالتری امروز عصر بردمت تو حیاط بر گشتیو خونه اعتراض کردی دوباره برت گردوندم حیاط کمی بعد دیگه اومدیم خونه آخر سرم پی پی کردی خدا رو شکر منم بردمت حموم الانم لالا کردی جگر گوشه ء من .. بابایی هم زنگ میزنه اونم بیچاره در گیره تا دوماه دیگه میاد برای همیشه پیشمون می مونه ایشاا..  از رشت واست یه هاپو خریدیم که زیرش چرخ داره ولی فعلا کانکت نشدی و زیاد بهش اهمیت نمی دی!! ...
19 خرداد 1390

اعترافات محرمانه!!

دیروز به خاله می گفتم وقتی جگر گوشه ام رو باردار بودم نمی دونستم قراره چقدر دوستش داشته باشم اصلا دوستش خواهم داشت یا نه!!!! اینم فکر کنم بدلیل حس جدید مادر شدن بود بابایی هم حسش مثل من بود ولی بعد اینکه بدنیا اومد نمی تونم بگم چقدر دوسش دارم چون مثل وجود خودم می مونه از خودمه و تمامه جگرمه .. ...
19 خرداد 1390

رفتارهای جدید!!

وقتی باجگر گوشه ام تو خونه پیاده روی می کردیم تو راهرو جلوی در حمام می ایستد طوری محکم که نمی توانی حرکتش بدهی و با منقبض کردن بدنش و گفتن هه با لحن مردانه دستور به باز کردن در حمام می دهد و با بازگشایی در و روشن شدن لامپ پا به درون حمام می گذارد و جلوی دوش حمام رفته و با یه هه مردانه دستور میدهد آب را باز کنم و با باز شدن آب اقدام به بازی با آب می نماید!! خیلی دلچسبه این حرکت و تصمیم جگر گوشه ام 
19 خرداد 1390

اسباب بازی؟؟؟

جگر گوشه ام با اسباب بازیها بازی نمی کند؟حتی جدید ترین اسباب بازی چند دقیقه برایش جالب است نمی دانم چه سرگرمی می خواهد!!
17 خرداد 1390

شب زنده داری جگر گوشه ام با بابایی

از وقتی بابایی اومده جگر گوشه که واسه شیر خوردن بیدار میشه اگه بابایی بیدار باشه دوست داره باهاش بازی کنه دیشب ١٢ بیدار شد و تا ١.٤٥ با بابایی بازی کرد من خواب بودم ولی مثه اینکه به هر دوتا خوش گذشته بود ...
11 خرداد 1390