karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

اعترافات محرمانه!!

دیروز به خاله می گفتم وقتی جگر گوشه ام رو باردار بودم نمی دونستم قراره چقدر دوستش داشته باشم اصلا دوستش خواهم داشت یا نه!!!! اینم فکر کنم بدلیل حس جدید مادر شدن بود بابایی هم حسش مثل من بود ولی بعد اینکه بدنیا اومد نمی تونم بگم چقدر دوسش دارم چون مثل وجود خودم می مونه از خودمه و تمامه جگرمه .. ...
19 خرداد 1390

رفتارهای جدید!!

وقتی باجگر گوشه ام تو خونه پیاده روی می کردیم تو راهرو جلوی در حمام می ایستد طوری محکم که نمی توانی حرکتش بدهی و با منقبض کردن بدنش و گفتن هه با لحن مردانه دستور به باز کردن در حمام می دهد و با بازگشایی در و روشن شدن لامپ پا به درون حمام می گذارد و جلوی دوش حمام رفته و با یه هه مردانه دستور میدهد آب را باز کنم و با باز شدن آب اقدام به بازی با آب می نماید!! خیلی دلچسبه این حرکت و تصمیم جگر گوشه ام 
19 خرداد 1390

اسباب بازی؟؟؟

جگر گوشه ام با اسباب بازیها بازی نمی کند؟حتی جدید ترین اسباب بازی چند دقیقه برایش جالب است نمی دانم چه سرگرمی می خواهد!!
17 خرداد 1390

شب زنده داری جگر گوشه ام با بابایی

از وقتی بابایی اومده جگر گوشه که واسه شیر خوردن بیدار میشه اگه بابایی بیدار باشه دوست داره باهاش بازی کنه دیشب ١٢ بیدار شد و تا ١.٤٥ با بابایی بازی کرد من خواب بودم ولی مثه اینکه به هر دوتا خوش گذشته بود ...
11 خرداد 1390

می مردم واسه..

آخ جان جگر گوشه ام که ماههای اول بود دو تا دستش اکثرا مشت بسته بودند این انگشت شصت داخل انگشتهای دیگه جمع بود وای هر بار مشتهاش و می دیدم از خود بیخود می شدم ..دوست دارم همیشه تو ذهنم باشه ...
8 خرداد 1390

مهمان جدید..

وه ه ه !امروز خاله (پرستار جگر گوشه ام)با یه مهمان جدید و خیلی کوچولو اومده بود لاکی لاکی .. یه لاک پشت کوچولوئه مل خاله ست و تو مشت جا می شه .. خیلی نازه.. جگر گوشه ام همش حمله می کرد بگیرتش و خم می شد از نزدیک نگاش کنه وای چه لاکیه زبر و زرنگی.. همش می دووید میرفت زیر مبل و کاناپه و .. ...
8 خرداد 1390