خییییلی .... خسسسسسته ام
سلام حال کسی رو دارم که به طرف قبله خوابوندنش و نفسهای آخر و می کشه .. چقدر خسته و بی حالم خدا.. بابایی گفته شنبه می یاد ولی کو تا شنبه من مردم ،حیوونکی جگر گوشه ام هم بی حاله مگه خاله بیاد و باهاش بازی کنه به بابا گفته بودم کم میارم نمی دونم چی بهش بگم .. همش می گه چند روز مونده و کم مونده و تحمل کن و تازه می گه بهش روحیه بدم !!!! چند شبم هست خوابهای بد می بینم کلی نگرانم احساس می کنم پایان داستان زندگیم همین طور تلخ باشه ... کاش یکی پیدا می شد به من روحیه بده، ای خدا....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی