استرس جگر گوشه ام..
پنج شنبه ها صبح می رم سر کار که جگر گوشه اصلا اصلا اصلا.. دوست نداره صبحها ازم جدا شه..شبش هی بیدار می شد و می خوابید ..
مثل شبهای امتحان تو دانشگاهمون اصلا آروم نمی خوابید منم دیگه 3 نصف شب خوابم پرید.. چقدر عشق می کنم تو خواب نگاش کنم.. وای خدا..
صبح هم کله سحر با من بیدار شد و هی بی حوصلگی کرد تا خاله اومد و .. باز موقع رفتن من کلی گریه کرد و همش می خواست بیاد تو بغلم .. منم با چشمانی اشکبار رفتم سر کارم..
بابایی عزیز هم که نیومد.. گفت هفته دیگه زود میاد .. ولی از اینکه تعطیلات آخر هفته رو با جگر گوشه ام هستم خوشحالم ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی