karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

تولد جگر گوشه ام چگونه گذشت !!!!

1390/7/24 13:09
نویسنده : شیرین
176 بازدید
اشتراک گذاری

تولد جگر گوشه ام 14 مهر پنج شنبه بود که به جمعه موکول شد بابایی و جگر گوشه ام و من که رفته بودیم خرید واسه مامانی!!!!! خوب چه اشکال داره!!! همش داشتیم اون روز و تداعی می کردیم که صبح ساعت 9 رفتم اتاق عمل خدائیش خیلی میترسیدم  ولی با کمک خدا بدنیا اومدی بیهوشی من اسپینال بود و تمام مراحل و میدیدم همش از خدا کمک میخواستم خلاصه بابایی یه سبد گل خیلی قشنگ آورد و به گفته مامانم جگر گوشه ام در رخت و لباسهای خوشگلی که از تبریز براش خریده بودم و ترک بود آخه خیلی نرم و قشنگ بود تحویل داده شده بود ولی از مامان جگر گوشه ام خبری نبود مامانم می گفت خیییییلی نگران شده بوده نکنه ... خلاصه تا بهوش اومدم فقط داشتم گریه می کردم با صدای بلند بعد من و آروم کردن و جگر گوشه ام رو دادن بغلم تا شیر بخوره جگر گوشه ام هم ماشاا.. فورا شروع کرد به مکیدن منم هی می پرسیدم شبیه کیه باباییه.. خلاصه واسه جگر گوشه ام اون کادویی که بابایی و من در نظر گرفته بودیم اماده نشد و حتی اینقدر من ناراحت بودم که از کیک عکس هم نگرفتم از دوستای بابایی و من دعوت کرده بودیم کیان جان و طرلان جان دوستای جگر گوشه ام اومده بودن کلا بد نگذشت ولی به دل بابایی و من ننشست سلامتی باشه و هر سه در کنار هم باشیم اینها زیاد مهم نیستن مگه نه بابایی !!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)