karenkaren، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

جگرگوشه ام و من

هوا عالییییییه واسه...

سلام , دیروز هوا خیلی گرم بود, پرستار جگر گوشه ام تا رسید خونه گفت جگر گوشه ام رو ببره پیاده روی ,منم خوشحال شدم و کمی نگران ,سریع لباس هاشو پوشوندیم و رفتیم, اونها رفتند و من نشستم تو ماشین ببینم چطور میرن,چون جگر گوشه ام با من که میریم گردش پیاده روی منو تا اینجام میرسونه همش میره وسط خیابون وقتی هم نمی زارم جیغ و داد و فریاد و گریه ... دیدم نه با پرستارش اینطوری نیست خلاصه برده بود  تو پارک و ... امروزم هوا خیلی گرمه میخوام خودم ببرم بیرون واسم دعا کنید ... ...
11 اسفند 1390

شاخ در آوردن بابایی و من

خانم کفشدوزک بچه هاش و جمع کرد و شمردشون ١ ٢ ٣ ٤ ٥ شیش  هف ٨ ٩ ده ... اینهایی که به حروف نوشتم و جگر گوشه ام می گفت من صبر می کردم پشت سر من میشمرد بابایی و من ٢ ٣ تا شاخ رو سرمون سبز شده بود جگر گوشه ام رو تشویق می کردیم و جگر گوشه ام هی خودش دست میزد و یاد اوری می کرد که بازم تشویقش کنیم ولی خداییش شاهکار کرد تازه انگشتای دستشم میبنده و باز میکنه با من میشماره ماشاا.. تشویق کردن و دست زدن واسش و خیلی دوست داره یکی یکی نگاه میکنه ببینه کی واسش دست میزنه و کی دست نمی زنه
23 بهمن 1390

no time..

وقت نمی کنم بیام و شیرین کاریهای جگر گوشه ام رو بنویسم کلمات زیادی میگه ماشاا.. از جمله ای دی=سی دی .ایب=سیب . آآت=ساعت مامی و بابا . اس به فتحه الف =رفت . ما=ماشین .بف=برف .داغ=چایی یا بخاری شوفاژ اب داغ . بع=مربع بال=توپ از بیبی انشتین انگلیسیشو یاد گرفته . تاد=افتاد . پیددی=پیشی بعضیاش یادم نیست ولی خدا رو شکر خوب یاد میگیره ماشاا.. تازگیها هم کلید برقها رو روشن خاموش میکنه چون لامپهامون از اون گارانتی داران نگران نیستیم
21 بهمن 1390

....

سلام امروز جگر گوشه ام رو بردیم آتلیه اولش بردیم آرایشگاه تا موهاش و مرتب کنه که ننشست همونجوری بردیمش آتلیه خیلی جالب بود آقای عکاس ١٨٠ تا عکس در حین بازی گرفت کلی اسباب بازی برده بودیم لپتاپ و سی دی هم براش بردیم و مداد شمعی و کتاباشو دفتر نقاشی و انار هم براش دون کردم بردم که در حین خوردن هم عکس گرفت همش میگفت بهش سخت نگیرید در حین بازی عکس میگیرم خلاصه کلی خوش گذشت در حین قدم زدن تو خیابان هم ازش عکس گرفت جالب بود امیدوارم عکسهای خوبی باشه برای جگر گوشه ام
4 بهمن 1390

...

یه سری اتفاقات این مدت روی داده که خیلی افسرده ام کرده مثلا متوجه شدم پرستار جگر گوشه ام سرش داد میزنه و بد اخلاقه وایییی خدا چه کنم !!!!!! بهش تذکر دادیم و حسابی برخورد کردیم ولی ارامش ندارم دنبال یه پرستار خوب میگردیم ای خداااااااااااااااااااااا
18 دی 1390

بدون عنوان

جگر گوشه ام با من شعر میخواند به به کودکان باز شده کودکستان و که براش میخونم به به هارو میگه آخر شعر برف میگه موبایلم و که دستکاری میکنه یه ساعت میاد رو بک گراندش فورا میگه آآآآت آآآت یعنی ساعت من که میمیرم پرستارش دست دادن و یادش داده میگه یاا.. بده جگر گوشه ام دستش و دراز میکنه خلاصه امروز ظهر بردمش پیاده روی که مثل مردهای دیگه جی پی اس داره و تغییر جهت میداد تازه راضی نمیشد صراط مستقیم و بره البته من خوشم میاد رو حرف خودش وایمیسته..
24 آذر 1390